آخرین تنها

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

ما هم بهاري داشتيم...

 

روزگاري ما چو گلها يك نگاري داشتيم

...


اين چنين خار نبوديم اعتباري داشتيم

..


اي كه ميبيني مرا اندر خزان با قد خم

.


اين زمستان را نبين ماهم بهاري داشتيم

پیچک

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:روزگار,گلها,خزان,قد خم,زمستان,بهار,ساعت 5:13 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

خسته ام

کسي کنار پنجره

سيگار

مي کشيد خسته بود...


آنقدر

خسته

که يادش رفت

بعد از آخرين پُک

،سيگار را به پايين پرت کند...

نه خودش را...

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:سيگار,خسته ام,پك آخر,پنجره,ياد,ساعت 10:48 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

من

 

 

من كه تصويري ندارم در نگاه هيچكس


خوب شد هرگز نبودم تكيه گاه هيچكس


كاش فنجاني نسازد كوزه گر از خاك من

 

 
تا نيفتد در دلم فال سياه هيچ كس


بهترين تقدير گلها چيدن و پژمردن است


سعي كن هرگز نباشي دلبخواه هيچكس

پیچک

+ نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:من,گلها,چيدن,پژمردن,تقدير,دلبخواه,كوزه گر,تكيه گاه,هرگز,ساعت 11:0 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

نگاه سرد

 

حرارت لازم نيست,گاهي از

 

سردي نگاهت

 

مي توان آتش گرفت

...

..

.

پیچک

+ نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:نگاه سرد,,ساعت 10:49 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

آهاي گلها

خداحافظ گل لادن تمومه عاشقا مردن

ببين گريه هام از عشق چه زندوني برام ساختن

خداحافظ گل پونه گل تنهاي بي خونه

لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نميشونه

-------------------------------

يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

يكي با دستاي ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند

تو اين شبهاي تو در تو خداحافظ گل شب بو

هنوز آواره تنهايي داره ميباره از هرسو

-----------

خداحافظ گل مريم گل مظلوم پر دردم

نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم

---------

نميدوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني

تو كه بيدار بيداري بگو از شب چه ميدوني

خداحافظ گل گندم خداحافظ گل گندم

تو هم بازيچه اي بودي تو دست سرد اين مردم

-------

خداحافظ گل پونه كه باروني نميتونه

طلسم  بغض برداره از اين پاييز ديوونه

خداحافظ همين حالا همين حالا كه من تنهام

خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام

----

خداحافظ كمي غمگين به ياد اون همه ترديد

به ياد آسموني كه منو از چشم تو ميديد

اگه گفتم خداحافظ نه اينكه رفتنت ساده اس

نه اينكه ميشه باور كرد دوباره آخر جاده اس

--

خداحافظ

واسه اينكه

نبندي

دل به روياها

بدوني بي تو با تو

همينه رسم اين دنيا

خداحافظ

");

+ نوشته شده در دو شنبه 12 تير 1391برچسب:خداحافظ,غم,دل,باور,آسمون,ناز,رسم دنيا,ساعت 10:19 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

دل من

دل من چه خردسال است

ساده مي نگرد

ساده مي خندد

ساده مي پوشد

دل من از تبار ديوارهاي كاهگلي است

ساده مي افتد

ساده مي شكند

ساده مي ميرد

دل من تنها,

تنها

سخت مي گيرد...

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 12:37 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

آمدم...

بنام او

سلام به همه ي دوستان

يك سال و نيم گذشت...

درسته شايد ديگه فراموش شدم ولي باز برگشتم

برگشتم كه شروع كنم.برگشتم تا بگم:

 


من آمدم

که قافیه ها را عوض کنم

 

مست آمدم ای پیـــر

که مستـــانه بمیــرم

من

آخرين تنها

برگشتم

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:26 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

يادته.فك نكنم

يادته................

يادته..................

يادته...................

اون موقع ها صداي گريه هام شده بود لالايي ستاره ها.....

اما نه من خوابم مي برد نه ستاره ها......

صداي بي تفاوتت تنها صدايي بود كه ميتونست آرومم كنه....

مي بيني كار روزگار رو...

حالا تو مثل ديروز مني و منم مثل ديروز تو...

ولي تو واسه درد گريه هات هيچ راهي نداري...

سخته نه...

سخته غرق دوس داشتن شدن...

ديگه خسته شدم...

خسته شدم از خاطره هايي هر ثانيه باهام بودن...

خسته شدم از دستهايي كه هر شب رو به دعا بودن...

تمومش ميكنم...

خط ميزنم ياد تورو كه واسه فرداهام نمونن...

خوب ميدونم خيلي نزديكه روزي كه صدات واسه گريه هام تا اوج آسمون بره....

بي صدا و بي تفاوت تو به من زل ميزني

ارزومه كه مثل من يه روزي جون بكني

ميدونم كه روزگارم ديگه طاقتش تمومه

هرچي آوردي به روزم هميشه يادم مي مونه

ميام يه روز ميبينم كه داري با گريه ميگي بهم دوسم داري

ولي افسوس كه ديگه دير شده و ديگه  هيچي تو دل من نداري

 

يادته اون همه بي قراري هام...

يادته اون همه گريه زاري هام...

حالا وقتش رسيده تا بدوني...

ديگه هيچ وقت به سراغت نميام...

مطمئن باش

 

پیچک

+ نوشته شده در پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:39 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

دیگه دیره واسه موندن

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

                                      جدایی سهم دستامه که دستاتو نمیگیرم

دیگه دیره نمونم بهتره

کسی واسم نمونده برم بهتره

کاش میشد زندگی نکرد

کاش میشد دل کند و رفت

به یادم باش که یاد تو برا زنده موندنم کافیه

نمیخوام برم ولی مجبورم

آخه این دل چند روز موندنیه

دلم تنگه...

دلم تنگه واسه اون روزا

اون روزا که منو تو با هم...ولل نگم بهتره

بزار بمونه تو همین دل بپوسه و تموم بشه

وقتی اون تموم بشه آخ جون وقت رفتن میرسه

چنان دل کندم از دنیا...که مرگ من تماشاییست

بار سفر را بستم ای دل

بیا بگزریم از عشق ای دل

بریم از شهر غریب و بی کس

بریم به ناکجا آباد ای دل

ای دل...

ای..

ترک بخورد دل کسی که دل شکستن را به مردم یاد داد تا درد ترک خوردن را بچشد تا بفهمد

دل شکستگی چقد بده

آدم نمیدونه به فکر اونی باشه که دلش شکسته

یا

به فکر دل شکستش

جدام کن از غم دوری از این اندوه بی پایان

تو از تبار بی رحمی من از نسل امیدواران

این عشقه یا جنون شاید نداره واژه یا تعبیر

یه حسیه که در در من زیاده اما بی تاثیر

منو دل زخمی دردیم به ظاهر دردی بی درمان

جهان یاد میکنه از ما سزاواران سزاااااااااواران

 

این متن تقدیم به همتون.هرچی بدی خوبی دیدی...

حلالم کنین

دارم میرم

خداحافظ

 

خداحافظ

 

آخرین تنها

پیچک

+ نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 11:20 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

گریه نمی کنم

نه نه!

گريه نمي کنم

يک چيزي رفته تو چشمم

به گمانم

يه خاطره

است

.

 

پیچک

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:گریه,ساعت 12:50 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

چه خيال بيهوده اي

گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم

دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد


1 روز


1 ماه


1 سال


از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .


چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ


وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...

پیچک

+ نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 10:1 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |